امتیاز
0 از 0 رأی
بدون امتیاز 0 رای
رایگان!

نویسنده

حجت الاسلام علی اسدی فارغ التحصیل حوزه علمیه قم و دارای کارشناسی ارشد جامعه شناسی؛ مسئول و از مدرسین مدرسه سها میباشند.

تاملی در نسبت فلسفه و علوم انسانی بخش دوم

سرفصل مباحث

تاملی فلسفی در نسبت فلسفه و علوم انسانی

سخن در نسبت فلسفه و علوم انسانی، سخنی بس دشوار و در عین حال ساده است. اگر در عنوان مسئله دقت کنیم، علم را خواهیم دید که دارای معانی مختلفی در حیث محصول اجتماعی خود و حتی در هویتهای ثبوتی خود است. علم گاهی به معنای پوزیتویستی است و علوم انسانی پوزیتویستی نیز در نسبت با آن شکل گرفته است. علم گاهی به معنای تفهّمی و تفسیری است (که در واقع در میان تفسیرگرایی پسامدرن و علم مدرن است و سعی دارد نسبتی بین آنها برقرار نماید، مانند کاری که وبر تحت تأثیر ریکرت انجام داد) و علوم انسانی تفهّمی در نسبت با این معنای علم شکل گرفته است. و علم به معنای پسامدرن (اگر چنین اصطلاحی صحیح باشد که جای تأمل است) که در این اصطلاح، معنای علم از نظامِ علمی به آموزه تغییر میکند و بدینترتیب سخن از اطلاعات خواهد بود. به دیگر بیان، ما دربارۀ مطالعاتی دربارۀ یک چیز میتوانیم سخن بگوییم و البته برداشت هر کسی به جهتِ اندماجات فرهنگی متعدد با دیگری فرق دارد و نیز باز به همین جهت، حتی برداشت یک نفر با برداشتهای بعدی او نیز فرق خواهد کرد. بدینترتیب، نحوی از کلیت و ضرورت که لازمۀ علمی بودن شیء است، دیگر بیمعنا خواهد بود، ولی میتوان سخن از آموزه یا اطلاعات و مانند آن گفت.

اما عنوان دیگر در نسبت فلسفه و علوم انسانی، کلمۀ فلسفه است. فلسفه در هر حالتی که تحقق خارجی داشته باشد، سخن از تحقق میگوید؛ یعنی واقعیت موضوع فلسفه است. اگر سوژۀ مدرن موضوع آن باشد، خارج از واقعیت نخواهد بود و اگر ابژۀ مدرن موضوع آن باشد، باز خارج از واقعیت نخواهد بود. اگر علم موضوع آن باشد، باز علم به عنوان امری واقعی تعیّن فلسفه است و اگر آموزه مورد نظر باشد، بی تعیّن واقعیت هیچ و با واقعیت محقق بوده و سخن از آن سخنی سراسر هیچ در هیچ نخواهد بود. بدینترتیب، فلسفه همیشه در نسبت با همه چیز خواهد بود.

اما عنوان سوم در این کلمه، انسان است. به نظر میرسد آن سه معنای علم در نسبت با سه نوع انسان شکل میگیرد: انسانی که چشمش به هویت مادی است که در نفس (مثال اصغر) محقق شده است و چشم به کثرات مادی دوخته است؛ انسانی که سعی دارد میان این کثرات مادی که اموری حقیقی هستند و اعتباریات (اعم از فرهنگ و اقتصاد و سیاست و…) نسبتی برقرار کند، گرچه متوجه است که تفاوتی میان امور اعتباری و حقیقی (به معنایی که در عالم کثرات موجود است) وجود دارد؛ و انسانی که تنها چشم به اعتباریات دوخته است و سیطرۀ اعتباریات را بر همه چیز پذیرفته است و عالم مثال اصغر را تنها به مرتبۀ اعتباریات کاسته است و چیز دیگری نمیبیند. اما اگر انسانی دیگر نیز تصویر شود که در نسبت با عالم مثال اعظم قرار بگیرد، آنگاه نحوی دیگر از انسان و نحوی دیگر از علم شکل خواهد گرفت.

دیگر آنکه این چهار نوع انسان، گرچه تعینات مختلفی برای معنای انسان هستند، ولی با واقعیت در نشئۀ انسانی واقعیت دار شده و بیواقعیت هیچ خواهند بود و اتصال آن معانی از انسان نیز مرهون وجود اتصال واقعی در انسان است. بدینترتیب، انسان یکپارچه در نسبت تعینی با واقعیت، تمام حوزههای علم را پُر کرده است و در هر معنایی از علم، راهی در دلِ فلسفه (واقعیت) سیر کرده است و در هیچ یک از معانی علم، بیواقعیت نبوده است. بدینترتیب، پرسش از نسبت علم و فلسفه پرسشی بیمعنا خواهد بود؛ چون بیواقعیت اساساً علمی نیست تا سخن از نسبت آن باشد و اساساً هر چیزی در ربط با واقعیت است که شیئیت مییابد. از اینجاست که بدون فلسفه، علم بیمعنا خواهد بود.

و اگر بگویی در دوران جدید با انقلاب کپرنیکی کانت، سوژه خود را از واقعیت کند، خواهم گفت این بر این اساس است که سوژه خود را غیرواقعی و خارج از خود را واقعیت پنداشته، سپس بیان نموده است که واقعیت خارجی یا در دسترس من نیست یا نیست یا خائوس (پراکنده و تاریک) است و بدینترتیب اگر هم واقعیتی وجود دارد، من آن را در خود و به خود شکل دادهام. اما سخن در این است که این سوژه که امری است بیواقعیت و نیستی، چگونه است که مشغول نظم دادن به طبیعت و واقعیت عالم است؟ و اگر سوژه هست که کانت هم قائل به هستیِ اوست، باز هم سخن از واقعیتِ سوژه است. بدینترتیب، همین بیان در هر معنای دیگری حکومت دارد و سخن از عدم نسبت فلسفه با علم و آموزه و انسان، بیمعنا و بیفرض است. و چون سخن از عدم نسبت بیفرض باشد، سخن از نسبت به عنوان پرسش، پرسشی بلاموضوع خواهد بود؛ یعنی اساساً پرسشی وجود ندارد که بخواهیم به آن پاسخ دهیم.

33 بازدید
0 دیدگاه

مشخصات

نوع نوشته : یادداشت

عکس نوشته ها

نظرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *