آغاز انقلاب کوپرنیکی در فلسفه دکارت

فلسفه مدرن در آثار فیلسوفانی چون دکارت و هیوم به نقطه اعلای خود دست یافت. رنه دکارت با انقلابی فلسفی، ذهن انسان را به عنوان بنیاد شناخت مطرح ساخت و “منِ اندیشنده” را محور تفکر قرار داد. این “من” که در قالب فاعلی شناسا و اراده‌مند ظاهر می‌شود، سرچشمه اراده خود را از احساسات می‌گیرد. اما چرا احساسات چنین جایگاه محوری یافت؟ زیرا در این دستگاه فکری، پیش از تجربه ذهنی، هیچ واقعیت معتبری وجود ندارد که بتواند مبنای شناخت قرار گیرد.

رایگان!

اجتماع نباید قید و بند علم بشود، علم باید حاکم بر اجتماع باشد

امروزه اکثریت دانش پژوهان متاسفانه به راحتی نابترین مفاهیم فلسفی را به مفاهیمی آغشته به سیاست تبدیل میکنند. ما نمیگوییم فلسفه نباید کاربرد اجتماعی داشته باشد، اما تأکید میکنیم که پیش از هر چیز، باید فلسفه را به درستی فهمید. هنگامی که میخواهیم جامعه را درک کنیم، نباید آن را از دریچه سیاست زدگی بفهمیم. بر این مسئله تأکید فراوان داریم که در ایران، سیاست زدگی به شدت رواج دارد.

رایگان!

بایسته های فلسفه آموزی در روزگار ما 1

پرسش اساسی در مدل این مدل آموزشی اینجاست که در این مدل ، جایگاه انسان کجاست؟ آیا می‌توان مخاطب چنین نظامی را «صاحب‌فهم» دانست؟ نه‌تنها در فلسفه، که در کلیت این سیستم، علم چه جایگاهی دارد؟ آیا صرف حضور فیزیکی در کلاس‌های ازپیش‌تعیین‌شده، می‌تواند به کسی عنوان «عالم» بدهد؟

رایگان!